سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمستان 1386 - نوشته‏های زینب کوچولو

صفحه اصلی وبلاگ

پارسی بلاگ

شناسنامه من

ایمیل من

 RSS 

اوقات شرعی
چهارشنبه 86 اسفند 8 ساعت 11:24 عصرهیات مهد کودک

امروز، روز اولی بود که به مهد کودک می‏رفتم.  خیلی به من خوش گذشت. سه تا دوست خوب هم پیدا کردم. اسم یکی سارا و یکی هم فاطمه بود. اسم اون یکی رو فراموش کردم. وقتی ظهر، مامان اومد دنبالم ، خانم مربی بهش گفت ما بعد از ظهر هیات داریم، اگر دوست دارین، زینب رو هم بیارین. من هم خیلی دوست داشتم که به هیات مهد کودک برم. برای همین هم بعد از ظهر آماده شدم و دوباره برگشتم به مهد کودک. هیات از جلوی مهد کودک حرکت کرد و ما رفتیم توی خیابون. پسرها زنجیر می‏زدند و دخترها هم پشت سرشون حرکت می‏کردند و می خوندند: وای حسین کشته شد. من هم با بچه‏ها می‏خوندم...

 زینب  

 


متن فوق توسط: زینب نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
درباره خودم
زمستان 1386 - نوشته‏های زینب کوچولو
زینب
لوگوم
زمستان 1386 - نوشته‏های زینب کوچولو
لوگوی دوستانم






آهنگ وبلاگم
اسم و ایمیلتون رو بزارید تا وقتی نوشتم خبرتون کنم  
 
آمارم
بازدید امروز: 0 بازدید
بازدید دیروز: 8 بازدید
بازدید کل: 122583 بازدید